شما فقط یک یا دو بار خانم/آقای ایکس را وقتی در سالن ناهارخوری مشغول غذا خوردن بود دیدهاید و با لبخندی بر لب و سلامی کوتاه از کنار هم رد شدهاید. یکدو بار هم وقتی حجم زیادی از زون کنها در دستش بود و از راهروی اصلی اداره رد میشد، متوجه ظاهر آراسته و همان لبخند همیشگیاش شدید و از دور برای چند ثانیه تماشایش کردید.
اطلاعات شما در مورد او، در حد « همکار با مسئولیت، خوشپوش و خوشروی اتاق 32» است. پس جواب شما به مدیر یک «بله» جدی و بدون تردید خواهد بود.
این پاسخ با اطمینان به دلیل افکار مثبتی است که از او در ذهنتان پدید آمده. بنابراین در موقعیتهای متفاوت دیگر، از سرپرستی یک تیم بگیر تا هوش هیجانی کافی در ارتباط با دیگران، همین تفکر مثبت بار دیگر خودش را نشان میدهد.
اثر هالهای قرار است ثابت کند که شما کاملاً ناخواسته و باوجود بیاطلاعی خود از اینکه آیا همکارتان واقعاً میتواند سرپرست تیم خوبی باشد یا نه، با تکیه بر همان احساس یا افکار خوشایند اولیه، نظر مثبت خود را اعلام میکنید.
این اصطلاح روانشناختی مبتنی بر خطای منطقی با توجه به یک ویژگی مشخص در فرد دیگری است که شما آن را شناختهاید.
سلام
به عنوان یک مارکتر باید بگم واقعا اثرهاله ای تو حررفه ما حرف اول رو میزنه.البته مابازارگرمی میکنیم ولی خب هستند شرکت هایی که با تبیلغات و بزرگ نمایی هایی بی اندازه بی معنی حوصله مشتری رو سر میبرن.
باتشکر از شما
سلام دوست محترم
سپاسگزارم از کامنت شما.
مدیریت بازاریابی کمک میکند تا به قول شما این بزرگ نمایی های بی دلیل که نمایشی از ضعف، عجول یا تازه کار بودن یک مجموعه است، به مرور زمان کمتر شود و یک استراتژی اصولی و استاندارد جای آن را بگیرد.
سربلند باشید.