سؤالی که مطرح میشود این است
«اگر کاری که انجام میشود تا این اندازه مهم و تأثیرگذار است، چرا از انجام دهنده تقدیر نمیشود و قدر حضور فرد را در محیط کار نمیدانند؟»
پژوهشهای علمی بسیار زیادی طی چند سال اخیر انجامشده که نشان داده است ویژگیهایی مثل جنسیت و نژاد باعث شکل گرفتن مفهوم کار واقعی و ارزش آن شده است.
آرلن کاپلان دانیلز Arlene Kaplan Daniels جامعهشناس در دهه هشتاد میلادی از اصطلاح کار نامرئی invisible labor برای توصیف شکلی از کار بدون دستمزد زنان– مثل خانهداری یا کارهای داوطلبانه- استفاده کرد و بدون در نظر گرفتن کارکردی که برای جامعه دارد نشان داد که این نوع کارها ازنظر فرهنگی و اقتصادی بدون ارزش هستند.
همانطور که بالاتر هم نوشتم «کار نامرئی» اغلب «کار اداری در خانه» توصیف میشود.
مطالعاتی که در مورد مفاهیم نزدیک به هم انجام میشود یک نکته را نشان میدهد؛ اعضای گروههایی که در قالب سنتی فعالیت میکنند و جنسیت در آنها بیشتر مطرح است، بیش از افراد دیگر دست به انجام این کارهای بدون ارزش میزنند و سنگینی فشار چنین کارهایی را نیز شخصاً بر دوش میکشند.
برای نمونه؛ در محیطهای دانشگاهی، زنانی که در هیئتعلمی فعال هستند و مخصوصاً زنان رنگینپوست اغلب بارهای خدماتی سنگینتری را بر دوش میکشند و وقت بیشتری را هم صرف آموزش، مشاوره و تلاش برای تبلیغ DEI در محیط کار میکنند. جالب اینجاست چنین فعالیتهایی باعث تصدی سمت جدید یا حتی تشویق نمیشود.
درواقع زنان هرچه بیشتر این دست کارهای کمارزش را انجام دهند، وقت کمتری برای انجام فعالیتهای مهمتر در فضای آموزشی دارند؛ پژوهش و نشر کتاب. بهمرورزمان هرچه زمان بیشتری برای انجام این کارها صرف شود باعث میشود تا شانس پیشرفت شخصی فرد به خطر بیفتد.
دو مفهوم کار نامرئی و کار اداری در خانه باعث شد تا توجه پژوهشگران به بیمیلی اجتماعی برای ارزش گذاشتن به کار که بیشتر زنان، انجام دهنده آن هستند، جلب شود. اما چرا چنین بیمیلی اتفاق میافتد؟ چنین فعالیتی اغلب با این فرضیه همراه است که زنان طبعاً در کاری که به آن علاقه دارند، خوب عمل میکنند بنابراین در هر کار دیگری هم خوب هستند و قرار نیست احساس بیارزشی در فرایند انجام آن وجود داشته باشد.